از کجا شروع کنم اصلا؟

چی بگم؟

ولی خب بالاخره که باید بنویسمشش پس از همین جا شروع میکنم..ا..اره از همینجا 

*نشستن رو صندلی و زل زدن به پنجره 

خب این چند وقت یه چیزایی افتاد، نه نه چیز نه اتفاق..

کلی اتفاق افتاد که بزرگترینش کرونا بود، مثل یه بمب اتم اومد افتاد وسط خانوادمون 

جوری که این یه هفته یا شایدم ده روز، هممون و عذاب داده زندگی به دو بخش 

قبل کرونا گرفتن و بعد کرونا گرفتن تقسیم شده..

این دوروز از بیکاری تو خونه با مامانم و خواهرم انیمه سینمایی دیدیم

شهر اشباح و قلعه متحرک هاول..

مایل به خوندن ادامه مطلب؟

هنوزم دلم هوس اون همه طبیعت قشنگ و کرده، اخه انیمه سازای لعنتی نمیگین انقد خوشگل 

این طبیعت و میکشین بقیه دلشون میخواد؟

یا مثلا مثل من احمق به سرشون بزنه از خونه فرار کنن برن یه همچین جایی پیدا کنن؟

حالا از اینم بگذریم که یه کراش بدجور رو خود هاول زدم..

اولین کراش انیمه ای؟ 

وای.. لقب براش پیدا کردم،اولین کراش انیمه ای من!

دروزه به معنای واقعی کلمه دیونه شدم، همش زل زدن به در و دیوار و فکر کردن..

حالا فکرهای قشنگ و جالب هم نه،همش چرت و پرت 

اینکه همسایه فلانی تو مراسم ختمم چی میگه 

یا اگه برم کشور خارجی تو طبیعت زندگی کنم پول کم بیارم از کی قرض بگیرم..

اخه یکی نیست بگه بچه دیونه،این چه فکراییه..

بدنم کم بود،حالا مغزمم دیگه نمیتونم جمع کنم..

از شب ها و کابوس هام که هر کدوم خودشون دست کمی از فیلم ترسناک های اره ندارن هم که نگم..

یکی تو خواب کلمو می‌بره ، یکی اون طرف تر میره تو یه تابوت پر از تیغ میخوابه 

یکی گردن اون یکی رو میزنه..

آخه اینا خوابه؟ لعنتی این میدون جنگ جهانی اوله..

نمیدونم از دست این خوابا باید به کی شکایت کنم.مغزم؟

شایدم دنیای جادو؟یا شایدم خدا؟دنیای جادو چیه دیگه اصلا..وای..دیونه شدم رفت..

دارم به این فکر میکنم که این پست هیچ محتوای خاصی نداره، اسمش و بزارم بی محتوا؟

نه خیلی لوس میشه عنوان یه مطلب بی محتوا باشه..

خب بگذریم

حس میکنم حال روحیم خیلی خوبه 

نه که مثلا دیگه گریه نکنم نه..

ولی گریه به یاد کسی که ارزشش و داره، یا شایدم گریه برای اینکه خیلی زیاد اتک خوردم ، مثل دیشب:)

دلم برای اهنگام تنگ شده ، خیلی وقته سراغشون نرفتم..

 

راستش یکم شهر اشباح برام ترسناک بود

ترسناک که نه..

بهتره بگم مفهوم هاش اونقدر زیاد بود که حتی خیلی هاش نفهمیده باقی میموند.

رو این موجود عجیب غریب که حتی اسمشم نمیدونم کراش داشتم، به سن کمک میکرد و.. ولی وقتی غذا خوردنش و دیدم انگار شکست عشقی خوردم..

اخه لعنتیا این باید با اون دهن رو صورتش غذا بخوره نه با گلو..

با یه سرچ تو پینترست داشتم عکسای شهر اشباح و میدیدم که خلاقیت ارمی هارو پیدا کردم

جونگ کوکی که شبیه هاکوعه 

این خیلی قشنگه، به کوکیم خیلی میاد ⁦ಥ‿ಥ⁩

 ماسک اون روحه که نمیدونم چیه دست تهیونگه

ته اون روحه باشه، جونگ کوکم سن..

بعد همش کمکش کنه و.. وای چه درامایی میشه⁦ಥ‿ಥ⁩

*مغز یه ارمی ویکوک شیپر که داره قیمه هارو میریره تو ماستا*

از این آتیش کوچولو حرف نزدم؟

خب میزنم.. این کالسیفره این کراش منههه 

من اتیش کوچولو میخوامم

بچگی های هاول..

اون نور ها و ستاره های دنباله دار.. 

*جایزه اسکار بهترین سکانس تقدیم میشود به این سکانس*

هاول از بچگیشم کراش بوده⁦ಥ‿ಥ⁩

 

 

و بازم میرسیم به خلاقیت ارمی ها..

جونگ کوکاول و تهیونگاول 

چه اسمایی شد خاداا منظورم همون جونگ کوک و ته بود که فن ها شبیه هاول کشیدنشون

گوشواره هاش..

گردنبندش..

سینه اش..

وای..

چرا هرچی نگاه میکنم یونتان اینجا بیشتر شبیه کالسیفر میشه؟..

 

خب گمونم دیگه باید تموم کنم..

+من سازنده هر دوتا این انیمه ها رو میکشم

+همینطورم سازنده این دوتا فن ارت و

+دلم مسافرت تو طبیعت میخواد..

+این سرفه هامم خوب شه دیگه اسم کرونارو از زندگیم خط میزنم

+ حس می‌کنم خستگیم از تنم در رفت..