۳ مطلب در آذر ۱۴۰۱ ثبت شده است

هوای قبل طلوع خورشید، خیلی سرده.

8/1

صدای مامان میاد.همراه با صدای مامان، داد زنگ ساعت هم در میاد. وقت رفتن شده بود؟

8/2

هنوز خوابم میاد. به زور راضی میشم از تخت نرم و گرمم دل بکنم و بلند شم.میرم که صورتم رو بشورم اما تمام سعیمو میکنم تا چهره خودمو تو آیینه نبینم. لباس هامو می‌پوشم و کیفمو بر میدارم. مامان اصرار می کنه که صبحانم رو بخورم اما من مثل همیشه میگم که نمیخوام. در رو باز می‌کنم و کفش هامو میپوشم.

 8/3

بیرون منتظر سرویس وایستادم. هوا هنوز تاریکه و من سردمه. شیشه عینکم با هر دم و بازدمی که می کنم بخار می کنه. هوای قبل طلوع خورشید، خیلی سرده...

 8/4

وقتی  به دم مدرسه میرسم دلم نمیخواد پیاده شم.برای لحظه ای حالم از همه دنیا و موجوداتش بهم میخوره و بعد از ماشین پیاده میشم. میخوام به خانم سرایدار که دم در وایستاده سلام کنم. با خودم میگم اگه سلام نکنم چی میشه؟ هیچی و سلام نمیکنم. آروم آروم توی حیاط راه میرم تا صدای پاشنه های کفشم در نیاد.مدرسه زیادی ساکته. هوا هنوز کاملا روشن نشده.

 8/5

به خودم میگم که آره، امروز میتونی. وارد کلاس میشم. لامپ ها خاموشه. روشنش نمیکنم چون میدونم اون طبق معمول خوابه. دلم میخواد برم از پشت بغلش کنم و منم کنارش بخوابم ولی نمیتونم. آروم سراغ میز آخر ردیف سمت چپ میرم و روی میز میشینم‌. بازم نتونستم...

8/6

بچه ها دونه دونه میان. کلاس کم کم پر میشه. با چند نفر احوال پرسی کردم و حالا انرژی برای ادامه دادن مکالمه ای ندارم. روی صندلی میشینم‌ و کتابمو باز می کنم. صدای بچه ها مانع تمرکزم نمیشه اما قلبمو یه جوری می کنه. صدای بسته شدن در میاد.‌ معلم اومد.

8/7

زنگ ها پشت سرهم رد شدن. زنگ آخره. من از جام تکون نخوردم. در واقع اصلا تکون نخوردم. فقط نشستم و سکوت خوردم. آره، خوردم. سکوت برای من خوردنیه با یه مزه تلخ. بازم صدای بچه ها میاد. حس میکنم قلبم بیشتر از قبل فشرده میشه. این چه حسیه؟ تا به خودم میام میبینم چشمام خیسه. معلم انقدر انقدر زود میاد که فرصت نمیکنم اشک هامو پاک کنم.

8/8

کیفمو برمیدارم. خداحافظی می‌کنم و بعد سمت سرویس میرم. توی سرویس خوابم میگیره اما نمیخوابم. خوشحالم که بالاخره امروز تموم شد. به خونه میرسم و زنگ در رو میزنم. مامان درو باز میکنه. خونه بوی غذای خوشمزه میده اما من بازم گرسنم نیست. میرم توی اتاق و لباس هامو عوض می کنم. تموم شد اما بازم نتونستم...

    • 𝘮𝘪𝘬𝘢𝘴𝘢 ,,
    • چهارشنبه ۳۰ آذر ۰۱

    A Whisker Away

     

    من فکر می کردم اون یه دختر احمقه که همیشه می خنده و زیادی خوشحاله. من هیچوقت نمی دونستم اون این همه درد داره..نمی دونستم اون هم شبیه منه. حالا که نیست حس می کنم که دوسش دارم، تارو..

     - نقاب میوتارو         

        

    • 𝘮𝘪𝘬𝘢𝘴𝘢 ,,
    • سه شنبه ۲۹ آذر ۰۱

    قرص نعنایی.

    من با خودم قهر کرده بودم.

    هنوزم قهرم ولی دیگه به شدت قبل نیست. من هنوز از دست خودم دلخورم که چرا وقتی می‌تونه تلاش بیشتر نمی کنه؟ ولی از یه طرف هم ازش ممنونم که حداقل تلاش کوچیکشو می کنه.

    امروز حس پوچی عجیبی سراغم اومده بود. این که اگه زندگیم بیش از حد بی معنی بشه چی؟ این که اگه یه جفری دامر جدید بشم چی؟

    این ایده شبیه جفری دامر شدن وقتی به سرم زد که داشتم پروندشو میخوندم. انزوا و تنهایی دوتا عامل مهم تبدیل شدن جف به جفری دامر بود.ترسیدم. 

    چون حس کردم خیلی نقاط مشترک باهاش دارم و هیچکس هم نبود که بهم بگه بسه دختر..انقدر جوگیر نباش. به هر حال الان از تنهایی خیلی می‌ترسم.خیلی خیلی زیاد 

    در حدی که  حتی حاضر نیستم لحظه ای توی اتاقم بمونم یا وقتی همه میرن بیرون من طبق عادت قدیمیم خونه بمونم. صبر کردم تلگرامم درست بشه( که هنوز نشده) تا به همه بچه های کلاس پیام بدم و بگم دلم براشون تنگ شده. با بقیه حرف بزنم حتی شده مثل کنه بهشون بچسبم ولی تنها نمونم.

    من از تنهایی نمی‌ترسم، از این که چه اتفاقایی و چه کار ها و تفکراتی میتونم داشته باشم می ترسم.

    راستش باید الان از خودم بپرسم، من چجوری زندم؟ 

    آه و ناله نیست فقط برام یه سواله...که جوابشم مطمئنم قرار نیست پیدا کنم.

    مامان یه قرص جویدنی جدید بهم داد. مزه نعنا میده. مال دل درده و واقعا معجزه میکنه.حس می کنم بهش معتاد شدم.

    الان فقط و فقط دوتا چیز میخوام

    یک این که بتونم تو این کمتر از دو سه روز باقیمونده یکم درس بخونم، فقط یکم..

    و دو این که تلگرام بهم کد تایید بده، عمیقا نیاز دارم. حتی شده اگه کسی دعا کنه بهم کد بده بهش پیترا میدم. 

    میتونی درموندگیم توی نوشتن کلمات رو حس کنی؟

    • 𝘮𝘪𝘬𝘢𝘴𝘢 ,,
    • دوشنبه ۲۸ آذر ۰۱
    کنار مغازه گلفروشی دستت رو میگیرم. گل میخک صورتی روی لای موهات میزارم. دست هات رو میگیرم و توی چشم هات زل میزنم.
    "نمیزارم هیچوقت تنها بمونی"