۳ مطلب در آبان ۱۴۰۰ ثبت شده است

برای تو

همه ازم میخواهند بگویم، حرف بزنم اما زبانم جز برای تو نمیتواند چیزی بگوید.
به من میگویند حرف بزن و گرنه بدتر می‌شوی تو که نمیخواهی خودت را بکشی؟
اما آن ها نمیداند من به جز تو برای کسی حرف نمیزنم. حالا که نیستند میخواهم برای تو بنویسم. تو؟ چه واژه غریبی..من خیلی وقت است که شما صدایت میکنم
آخر خودت گفتی که دیگر من با تو هیچ نسبتی ندارم..
صدای پای پرستار میاید، حتما باز هم میخواهد
کاغذ و قلم را از دستم بگیرد و بگوید روی تخت بخواب و پرده هارا کنار بزند. می‌دانستی نوری که هر بار از لابه لای پرده ها میتابد شبیه توست؟
شبیه همان بار اولی که ریز خندیدی و به چشم هایم زل زدی، شبیه همان بار اولی که قلبم برایت لرزید.

    • 𝘮𝘪𝘬𝘢𝘴𝘢 ,,
    • دوشنبه ۲۴ آبان ۰۰

    من اون نیستم

    _ چرا نمیفهمی...دوستت نداره...به پای کی موندی ؟ میخوای
    دل کیو ببری؟ دلی که مرده بردن نداره جونگکوکا...وقتی مثل
    احمقا به پاش نشستی یعنی خودت هم واسه خودت مهم
    نیستی، میخوای واسه اون مهم باشی؟ تا وقتی
    هستی...نمیفهمه...بعضی وقتا باید بری تا بفهمن تکراری
    نیستی... 

    • 𝘮𝘪𝘬𝘢𝘴𝘢 ,,
    • شنبه ۱۵ آبان ۰۰

    -4-

    ​​​​​

    ​​​​​به تو فکرمیکنم لابه لای سکوت وحشی اقیانوس

    لابه لای رقص قطرات آب روی شاخه گلی پوسیده
    ماه هاست به تو فکر میکنم و برایت مینویسم
    ماه هاست با دیدن غروب بار دیگر ستایشت میکنم
    و ماه هاست اینه چشمانم تنها آتش دیدن بازتابت را خواهش میکند

    jungkook, colors

     

    • 𝘮𝘪𝘬𝘢𝘴𝘢 ,,
    • دوشنبه ۱۰ آبان ۰۰
    کنار مغازه گلفروشی دستت رو میگیرم. گل میخک صورتی روی لای موهات میزارم. دست هات رو میگیرم و توی چشم هات زل میزنم.
    "نمیزارم هیچوقت تنها بمونی"