𝒕𝒉𝒆 𝒄𝒊𝒕𝒚 𝒉𝒐𝒍𝒅𝒔 𝒎𝒚 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕
𝘎𝘩𝘰𝘴𝘵𝘭𝘺 𝘒𝘪𝘴𝘴𝘦𝘴
𝑩𝒂𝒃𝒆
?𝑾𝒉𝒂𝒕 𝒅𝒐 𝒚𝒐𝒖 𝒘𝒂𝒏𝒕 𝒕𝒐 𝒌𝒏𝒐𝒘
𝑾𝒆’𝒗𝒆 𝒂𝒍𝒓𝒆𝒂𝒅𝒚 𝒃𝒆𝒆𝒏 𝒐𝒗𝒆𝒓 𝒕𝒉𝒊𝒔
𝑨 𝒎𝒊𝒍𝒍𝒊𝒐𝒏 𝒕𝒊𝒎𝒆𝒔
..𝑾𝒂𝒊𝒕
𝑻𝒉𝒐𝒖𝒈𝒉𝒕 𝑰 𝒕𝒐𝒍𝒅 𝒚𝒐𝒖 𝑰 𝒘𝒐𝒖𝒍𝒅 𝒃𝒆
𝑻𝒉𝒆𝒓𝒆 𝒘𝒉𝒆𝒏 𝒚𝒐𝒖 𝒏𝒆𝒆𝒅𝒆𝒅 𝒎𝒆
𝑪𝒂𝒏’𝒕 𝒑𝒓𝒆𝒕𝒆𝒏𝒅 𝒕𝒐 𝒃𝒆
𝑺𝒐𝒎𝒆𝒐𝒏𝒆 𝒆𝒍𝒔𝒆
..𝑭𝒐𝒓 𝒚𝒐𝒖
«قصه ما درست جایی حوالی دریاچه آغاز شد.
در آغوش بید مجنون، کنار ارکیده های سفید
من یک کاتولیک معتقد بودم و تو تشنهی انتقام ازمسیح
من یک قاصدک رهگذر بودم و تو زمینی که من هرگز نتوانستم در آن ریشه بدوانم.آپولون!
نور زندگی من،میدانم که هنگام ملاقات با فرشته مرگ تنها لبخند تو تسلی بخش روح زخمیمن خواهد بود.»
- 𝘮𝘪𝘬𝘢𝘴𝘢 ,,
- سه شنبه ۲۰ مهر ۰۰